#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
از موقعی که مادر ما بین بستر است
حال و هوای خانه زشب هم سیهتر است
یک روز هم نشد که در طول این سه ماه
بینم که حال مادرم اینگار بهتر است
این روزها نفس زدنش سختتر شده
ترسم خدا نکرده نفسهای آخر است
خود را زند به خواب که زینب رود به خواب
دختر به فکر مادر و او فکر دختر است
دستش شکسته،موی مرا شانه میزند
مادر مریض هم که شود باز مادر است
پهلو شکسته،بازو ورمکرده ،رخ کبود
با اینهمه به فکر غریبی حیدر است
شبها به درب خانه انصار میرود
این رو زدن برای علی دردآور است
واغربتا که بعد چهل شب هنوز هم
زهرا غریب و بیکس و بییار و یاور است
دیگر چه انتظار از این قوم بیوفا
دیدند بیت وحی در آشوب و آذر است....
...میزد مغیره مادر ما را یکی نگفت
این زن که میزنیش عزیز پیمبر است
فهمیدم از شکستگی دست مادرم
سنگینی غلاف ز شمشیر بدتر است
#عبدالحسین_میرزایی
.
- چهارشنبه
- 4
- دی
- 1398
- ساعت
- 3:49
- نوشته شده توسط
- عبدالحسین
- شاعر:
-
عبدالحسین میرزایی
ارسال دیدگاه