نقل شده که پیامبر گرامی اسلام(ص) بر بالین جوانی که در حال احتضار بود حاضر و شهادتین را به او تلقین کرد، ولی جوان نتوانست آن را بگوید. حضرت پرسید: آیا او مادر دارد؟ زنی که نزد او بود عرض کرد: بلی، من مادر او هستم. فرمود: آیا بر او غضبناکی؟ گفت: شش سال است با او حرف نزدم. پیامبر رحمت(ص) از او تقاضا کرد که از جوانش راضی شده و از او درگذرد. مادر نیز تقاضای حضرت را پاسخ داد و به محض رضایت، زبان جوان به کلمه توحید باز شد.
منبع:
گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج۱، ص۱۲۸
- چهارشنبه
- 4
- دی
- 1398
- ساعت
- 10:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه