• پنج شنبه 6 اردیبهشت 03


متن شعر در فراق یار -(این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است )

422

این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است 
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است 
ای باد بوستان مگرت نافه در میان 
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است 
بوی بهشت می‌گذرد یا نسیم دوست 
یا کاروان صبح که گیتی منور است 
این قاصد از کدام زمین است مشک بوی 
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست 
بر راه باد عود در آتش نهاده‌اند 
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است 
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن 
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است 
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار 
چون گوش روزه دار بر الله اکبر است 
دانی که چون همی‌گذرانیم روزگار 
روزی که بی تو می‌گذرد روز محشر است 
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم 
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است 
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر 
دیدار در حجاب و معانی برابر است 
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق 
کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است 
همچون درخت بادیه #سعدی به برق شوق 
سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است 
آری خوش است وقت حریفان به بوی عود 
وز سوز غافلند که در جان مجمر است 

  • پنج شنبه
  • 5
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 11:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران