این بوی روح پرور از آن خوی دلبر است
وین آب زندگانی از آن حوض کوثر است
.
ای باد بوستان مگرت نافه در میان
وی مرغ آشنا مگرت نامه در پر است
.
بوی بهشت میگذرد یا نسیم دوست
یا کاروان صبح که گیتی منور است
.
این قاصد از کدام زمین است مشک بوی
وین نامه در چه داشت که عنوان معطرست
.
بر راه باد عود در آتش نهادهاند
یا خود در آن زمین که تویی خاک عنبر است
.
بازآ و حلقه بر در رندان شوق زن
کاصحاب را دو دیده چو مسمار بر در است
.
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار
چون گوش روزه دار بر الله اکبر است
.
دانی که چون همیگذرانیم روزگار
روزی که بی تو میگذرد روز محشر است
.
گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم
هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است
.
صورت ز چشم غایب و اخلاق در نظر
دیدار در حجاب و معانی برابر است
.
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنم که قصهٔ ما کار دفتر است
.
همچون درخت بادیه #سعدی به برق شوق
سوزان و میوهٔ سخنش همچنان تر است
.
آری خوش است وقت حریفان به بوی عود
وز سوز غافلند که در جان مجمر است
.
- پنج شنبه
- 5
- دی
- 1398
- ساعت
- 11:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سعدی شیرازی
ارسال دیدگاه