• جمعه 2 آذر 03

 محمود اسدی

(مثنوی)نامه ی برادر/غریب شهر خراسان بیا برادر من

581
1

غریب شهر خراسان بیا برادر من
ز دوری تو چکد خون،ز دیده ی تر من

ببین که یار تو بی یار و یاور افتاده
ببین که خواهر تو بین بستر افتاده

به روی سینه ی خود نامه ی تو را دارم
مدام زیر لبم ذکر یا رضا دارم

بیا که با تو بگویم ز درد و غم هایم
نمانده تاب و توانی به کل اعضایم

میان راه شکستند حرمتم ای یار
ولی به قم شده جبران غربتم ای یار

خدا گواست ندیدم بدی ز مردم قم
نچیده اند در این شهر،پشت در هیزم

سخن ز کینه و بغض علی در اینجا نیست
میان مردم اینجا غلاف اصلا نیست

به غیر گل به سر من کسی سری نزده
کسی به پهلوی من،تخته ی دری نزده

اگر چه داغ روی داغ دیده خواهر تو
ولی به دست حرامی ندیده ام سر تو

اگر چه سوخت دلم از هجوم درد و ستم
نبرده اند مرا بین جمع نامحرم

عزیز کرده ی ما که،اسیر سلسه نیست
جواب گریه ی من نیش خند حرمله نیست

مرا به شهر چه با احترام می بردند
عقیله را وسط ازدحام می بردند
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • شنبه
  • 7
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 0:13
  • نوشته شده توسط
  • هاشمی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران