عزیز من وسط شعله از نوا افتاد
اگر چه سوخت ولی باز بی صدا افتاد
نرفته ست ز یادم که بین آتش و دود
یکی نگفت که یاس علی،چرا افتاد
در آن دقیقه که ثانی لگد به در می زد
به سینه ی گلم از نیش خار،جا افتاد
میان خانه،نه تنها زدند یارم را
که بیشتر گل من بین کوچه ها افتاد
خدا گواست که دیدم چگونه حامی من
به تازیانه کتک خورد و بی هوا افتاد
به کوچه یار مرا می زدند و هل دادند
تمام هستی من زیر دست و پا افتاد
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- شنبه
- 7
- دی
- 1398
- ساعت
- 1:7
- نوشته شده توسط
- هاشمی
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه