دوباره اين دل عاشق زغم رها گشته
اسيرپرتو نوري زانّما گشته
دوباره خانه مولا پراز هياهوشد
به پشت پرده خلقت هرآنچه بُد، رو شد
دوباره حضرت حيدر ويا حسن آمد؟
ويا حسين مکرر بدين جهان آمد؟
چه گویم از وجناتش که این زبان لال است
دهانِ بسته به مدحش سزای پامال است
ملیکه است و حیا، آبرو از او دارد
فرشته است و شرافت، شرف از او دارد
میان چشم خودش جلوه ی ولی دارد
زمان نطق سخن هیبت علی دارد
به پیش چشم عدو همچو شیرِ بی پرواست
به وقت حفظ ولایت چو مادرش زهراست
کرامتِ حسن از بخشِشش عیان باشد
شجاعتی زحسین در رُخش نهان باشد
علی به سجده کند مدحت خداوندش
وعالمی شده سرمست یک شکرخندش
چه اتفاق لطيفي به لحظه ی ميلاد
براي نوگل زهرا و مرتضي افتاد
گرفت تاکه به دستش قِمات او احمد
صداي گريه ی زينب به گوش جان آمد
به دست ساقي ومادر هماره مي ناليد
به روي دست حسن هم دو چشم او باريد
که ناگهان به ميان جان عالمين آمد
براي ديدن خواهر ز در حسين آمد
بيامد و بگرفتش چو جان در آغوشش
به عشق روي حسين گريه شد فراموشش
دوچشم خودبگشود و به روي لب لبخند
که اي برادر زينب فدائيت آمد
من آمدم که به شادي تو عجین باشم
من آمدم که به غمهای تو قرین باشم
من آمدم که کنم جان خود به قربانت
من آمدم که به هرجا شوم به دنبالت
اگر دمی تونباشی یقین که می میرم
اگر که زنده بمانم همیشه غمگینم
گذشت دور زمان و مجال غم آمد
میان کرببلا ارمغان غم آمد
بدیدم از نظرم ماه انجمن رفته
به سوی لشکر دشمن حسین من رفته
صدا زدم که بیا جان مادرم برگرد
تَرَحُّمی، به بَرِ من که خواهرم برگرد
ببین که چشم عدو سوی خیمه ها افتاد
ز داغ دوری تو خواهرت زمین افتاد
نگاه چشم رقیه به سوی میدان است
سوالش از بدنی زیر سم اسبان است
رباب ناله زند در کنار گهواره
به طعنه خنده به او زد سنانِ بدکاره
سکینه بر در خیمه دلش پُر احساس است
به گریه منتظر مشک آب عباس است
هزار درد نگفته میان دل دارم
بگو که با که بگویم همیشه دلدارم
بگو پس از تو اخا با که همسفر گردم
چگونه با تن بی سر مدینه برگردم
تمام خواهش(لاله) ز درگه زینب
بُوَد علوم الهی ز جلوه زینب
- سه شنبه
- 10
- دی
- 1398
- ساعت
- 9:36
- نوشته شده توسط
- عادل لاله چینی
- شاعر:
-
عادل لاله چینی
ارسال دیدگاه