علم بدوشم
بي بي اومدم برات مشكي بپوشم
توي رويا حرمت بودم و انگار
خودمو ديدم يه گوشه روبروشم
صحنتو ديدم
خم شدم دم در صحن و بوسيدم
اشهد ان عليا ولي الله
توي ماذنه پيچيده بود شنيدم
توو شبِ جمعه كربلا رفتي
دعايي كن برام زير قُبِّه
پايين پا كنار شش گوشه
بجام بده سلام زير قُبِّه
چقدر خوبه ، همش باشم
سرِ اين سفـره كه پهنه
خدا ميدونه كه بي بي
شباي جمعه اين دلم توي صحنه
ام ابيها ، مدد يازهرا
چقدر شيرينه
نوكرت تو روضه ها تورو ببينه
روي چادرِ شما جون بده بي بي
بخدا آرزومون فقط همينه
توي قيامت
روسر نوكراتون ميذاري منت
آخه من كيم كه فرمودي بي بي جان
قبل نوكر نميري ميون جنت
كي ميگه كه بي حرمي بي بي
صحن شما روي همون عرشه
خوشابحاله اون كه تو روضت
يذره چشماش واسه تو تر شه
دلم باتو ، خوشه بي بي
بدونِ تو ، چه آشوبم
جوونيم خرجِ اين روضت
شما كه خوب باشي بي بي منم خوبم
ام ابيها ، مدد يازهرا
صبر و قرارم
بي بي اعتبارمو از شما دارم
نوكري نكردم اما آرزومه
حرم حسين تو باشه مزارم
اي مادر غم
دخيل تو بود بي بي هميشه دستم
يادمه تو روضه يا حسين ميگفتم
هنوز اسم خودمو بلد نبودم
تو بودي راه و بم نشون دادي
روضه لباس سياه تنم كردي
واسه حسين منو سوا كردي
نذرِ امامِ حسنم كردي
همين روضه ، همين اشكا
همه ي مارو آدم كرد
همون چايي ،كه دم كردي
بي بي واللهِ همون بزرگم كرد
ام ابيها ، مدد يازهرا
- چهارشنبه
- 11
- دی
- 1398
- ساعت
- 14:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه