من به ختم المرسلین دردانه ام
مرتضی شمع است ومن پروانه ام
جای عرض تسلیت بعد از نبی
دشمنان آتش زده بر خانه ام
من که هستم دخت ختم المرسلین
بعد باباگشته ام نقش زمین
غصب کرده دشمن دین حق او
گشته مولای جهان خانه نشین
منم در بحر دین در یگانه
شده خون قلبم از جور زمانه
به پیش دیده ی مظلوم عالم
مرا می زدعدو با تازیانه
بعد بابا دشمن از حیدر گسست
دست مظلوم دو عالم را ببست
پشت در از کینه،با ضرب لگد
پهلوی من راعدوی او شکست
دشمنان آتش به خانه می زدند
بر روی گل، بی بهانه می زدند
پیش چشمان من وطفلان من
همسرم را تازیانه میزدند
- پنج شنبه
- 12
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه