آمده فاطمیه من مهمون فاطمه ام
یاد درد و داغ او همیشه در زمزمه ام
با یاد داغ تو خون شد دلم زهرا
زده شرر داغت بر حاصلم زهرا
واویلا واویلا(۴)
بعدرحلت نبی دشمن زمصطفی گسست
پشت درضرب لگد پهلوی فاطمه شکست
زبیت وحی از کین آتش زبانه زد
به کوچه زهرا را با تازیانه زد
واویلا واویلا
آن سقیفه مسلکان زخم علی نمک زدند
پیش چشمان علی فاطمه رو کتک زدند
به پشت درگشته نقش زمین زهرا
چومحسنش گشته فدای دین زهرا
واویلا واویلا
در کنار حسنش علی بودبه شوروشین
شد خجالت زده از گریه ی زینب وحسین
همسنگرش زهرا بر زمین افتاده
زینب غمدیده جان به لب استاده
واویلا واویلا
دشمنان فاطمه رو با تازیانه می زدند
پیش چشمان علی چه بی بهانه میزدند
شده از این ماتم جان علی بر لب
حسین اونالد با گریه ی زینب
واویلا واویلا
پیش چشمان علی به زخم اونمک زدند
چندنفردشمن دین فاطمه رو کتک زدند
دیده علی زهرا از نفس افتاده
محسن ششماهه زکینه جان داده
واویلا واویلا
- پنج شنبه
- 12
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:51
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه