گل من خزان مشو ای که تویی بهار من
ای صفای خانه ام مرو تو از کنار من
دختر پیغمبر تویی همه هستم
امید من زهرا مرو تو از دستم
مرو مرو زهرا(۴)
ای صفای قلب من آرام جان من تویی
بنگر حال علی روح و روان من تویی
فاطمه جان بنگر دل کباب من
چشمان خود وا کن بده جواب من
مرو مرو زهرا
بین شهر مدینه ببین علی تنها شده
بهر دردوغم تو اشکم چنان دریا شده
صفای این خانه امید کاشانه
ای همه ی هستم مرو از این خانه
مرو مرو زهرا
بنگر اشک مرا ای گوهر یگانه ام
ای صفای حرمم زهرا مروز خانهام
فاطمه جان بنگر به اشک و آه من
بود امید جان بر تو نگاه من
مرو مرو زهرا
چرا در جوانی از زندگیت خسته شدی
ازغم ورنج و محن چومرغ پربسته شدی
شکسته پهلویت کبوده بازویت
زضربت سیلی نیلی شده رویت
مرو مرو زهرا
زین همه غصه وغم جان آمده بر لب من
چون حسین ومجتبی گریه کند زینب من
صفای قلب من علی شود تنها
خواهش من این است مرومروزهرا
مرو مرو زهرا
- جمعه
- 13
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
احمد مختاری کرچگانی
مختاری هستم دنبال کننده شعر این استاد بزرگوار سه شنبه 24 دی 1398ساعت : 22:51