سردار سلیمانی
دستش چو علمدار حسین از بدن افتاد
همچون علیِ اکبر او پاره تن افتاد
سردار سلیمانی ما گشت شهید و
در ماتم او ولوله ها در وطن افتاد
چون فاطمه می کرد طلب فیض شهادت
درخیل شهیدان چوگل یاسمن افتاد
سردار، ولی صف شکن غائله ها بود
افسوس زپا با هبه ی جان وتن افتاد
سرو سهی وقوت قلب همه ایران
بر روی زمین با تبر اهرمن افتاد
تا هست جهان هست به ذهن همه زینت
او که به قلوب همگان راهزن افتاد
شعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 14
- دی
- 1398
- ساعت
- 12:43
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه