◾در مورد شهادت
◾سلیمان سپاه اسلام
◾حاج قاسم سلیمانی
خون سردار بجوش آمده بود
لحظه لحظه بخروش آمده بود
دید در کرببلا غوغایست
رجزش باز بگوش آمده بود
رفت تا محرم دلها گردد
خنده بر صورت و لبها گردد
رفت در دشت غریبانه عشق
تا ز اخلاص در آن جا گردد
گر ز هر فرقه ملامت باشد
سر رهبر به سلامت باشد
فاتح سوریه از پا افتاد
حرف از راز شهامت باشد
ای سلیمان سپاه اسلام
بر تو و بر همه عزم تو سلام
دست زینب ز حرم بیرون شد
کوثر فاطمیت ریخت به جام
ای که رویای تو تعبیر شده
نفست نغمهی تکبیر شده
شهد شیرین زیارت با خون
در دو چشمان تو تفسیر شده
ای تو مصداق خط لم یزلی
این عمار شنیدی ز علی
پای تا سر همه طاعت شدهای
هرچه گفتهاست بگفتی تو بلی
حال دشمن همهجا زار شده
رهبر ماست جهاندار شده
وقت دیدار و لقا نزدیک است
غرق خون صورت سردار شده
خاک در معرکه تا پرخون شد
آسمان تیره زمین گلگون شد
علم از دست علمدار افتاد
لیلی حسن قضا مجنون شد
- شنبه
- 14
- دی
- 1398
- ساعت
- 19:15
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه