• دوشنبه 3 دی 03

 رضا قاسمی

شعر زیبا برای شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی -(باز، از معرکه سربندِ شهید آوردند)

2131
3

باز، از معرکه سربندِ شهید آوردند
سرمان بندِ عزا بود، امید آوردند

باد، از کرببلا تربتِ اعلا آورد
قبله همراهِ خودش قبله‌نما را آورد

سر به راهش بسپارید، که سردار آمد
بین آغوشِ علمدار، علمدار آمد

تا حرم فاصله‌ای نیست، مجاور شده‌ایم
شده تابوت ضریح و همه زائر شده‌ایم

چشم‌مان خیره به انگشتِ امامِ روضه‌ست
عکسِ انگشترِ سردار، تمام روضه‌ست

این چه عطری‌ست، که پیچیده میان کفن است ؟
عطرِ تربت به مشام آمده؛ بوی وطن است

گرچه تابوتِ علمدار، کمر می‌شکند
دستِ بر سر زده‌ی ماست، که سر می‌شکند

داغداریم، ولی مردِ نبردیم هنوز
کشته دادیم، ولی جنگ نکردیم هنوز !

رجزِ آخرمان؛ اولِ بسم‌الله است
به معاویّه بگویید، علی در راه است

حرف کافی‌ست، که گوشِ شنوا در ما نیست
به معاویّه بگویید، علی تنها نیست

گوش‌مان پر شده از حرف، نترسان ما را
بهمنیم؛ اینقدَر از برف، نترسان ما را

صخره‌ایم؛ از غضبِ سنگ، نترسان ما را
مردِ جنگیم؛ پس از جنگ، نترسان ما را

لشکرِ ابرهه !؛ از خشمِ ابابیل بترس
آی، فرعونِ زمان !؛ از نفسِ نیل بترس

بشنوید از طرفِ لشکرِ ایرانی‌ها
انتقام است فقط حرفِ سلیمانی‌ها

  • سه شنبه
  • 17
  • دی
  • 1398
  • ساعت
  • 4:39
  • نوشته شده توسط
  • سید محسن احمدزاده صفار

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران