تا اوج مستی ی علوی پر کشیده ایم
از بس که جام باده ی هو سر کشیده ایم
حرف از شراب و ساقی و بزم و پیاله را
از میکده به پله ی منبر کشیده ایم
"ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم "
آن را به روی صفحه ی دفتر کشیده ایم
از ذوالفقار حیدر کرار گفته ایم
فریاد یا علی مکرر کشیده ایم
وقت رجز برای حرامی و داعشی
خط و نشان خندق و خیبر کشیده ایم
اینجا که کوفه نیست علی را رها کنند
ما صف کنار مالک اشتر کشیده ایم
حتی برای آنکه غلام علی شویم
عمری دراز منت قنبر کشیده ایم
حب علی و آل علی در سرشت ماست
ازاین جهت به سمت پیمبر کشیده ایم
جای محب فاطمه آغوش مرتضی است
روزی که صف به وادی محشر کشیده ایم
گفتیم فاطمه دلمان فاطمیه شد
آهی ز داغ حضرت کوثر کشیده ایم
مانند مرتضی غم بسیار خورده ایم
هر چه کشیده ایم از آن "در" کشیده ایم
سرخی روی شیعه از آثار سیلی است
داغ از شرار پر طپش هر کشیده ایم
- سه شنبه
- 17
- دی
- 1398
- ساعت
- 18:22
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
سید حسن رستگار
ارسال دیدگاه