پرستوی من، رفتی و پر کشیدی از خونه ی حیدر
بیا ببین که،می لرزه از مصیبتت شونه ی حیدر
فاطمه جانم، کاش که می شد یه کم دیگه بمونی پیشم
بعد تو دیگه ، چش توی چشم قنفذ و مغیره میشم
آخه دیدم که بد زدن ، با کینه و حسد زدن
فقط به پهلوی تو نه ، به بخت من لگد زدن
چه جور بگم بمون ، چه جور بگم نرو
به کی بگم آخه ،غم مدینه رو
زهرای من نرو(4)
تنگه دل من ، برای اون روزایی که تو خونه بودی
من می دونستم ، از پا درت میاره این همه حسودی
غارت زدم من ، صندوق گوهر هست و نیست گوهر خونه
درد من اینه ، لکه ی خون مونده هنوز رو در خونه
وا کرده غم مشت منو، حال حسن کشته منو
پشت و پناه من نرو ،خالی نکن پشت منو
اینقد برام نخون نوحه ی رفتنو
تو لااقل نخواه تنهایی منو
زهرای من نرو(4)
همه می دیدن ، از وقتی که مادرشو اجل گرفته
حسن یه گوشه ، نشسته و زانوی غم بغل گرفته
یادته زهرا ، جونمو می ریختم به پات با یه اشاره ت
ببین چه جوری ، دار و ندارم یه شبه رفته به غارت
آتیش به هست من زدن ، واسه شکست من زدن
غلاف شمشیر به تو و ، طناب به دست من زدن
روزای آخرت بوده رفیق تو ، گلای پیرهن و زخم عمیق تو
زهرای من نرو(4)
- شنبه
- 28
- دی
- 1398
- ساعت
- 14:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه