عمری پیِ آبِ کوزه سیاح شدم.
در کشتیِ اشکِ دیده ملاح شدم.
صد مرتبه بی تو در خودم جان دادم.
متروک ترین خانه ی اشباح شدم.
در طورِ مناجاتِ دلم معتکفی.
موسی نشده صاحبِ الواح شدم.
زندانیِ در قعرِ سیه چالِ فراق.
قحطی زده ی فالقِ اصباح شدم.
تا بوسه، غزل زنم به پیشانیِ تو.
بر کلکِ خیالِ خسته طراح شدم.
اشکم شده ته نشینِ خونِ جگرم.
از شورِ تو دریاچه ی املاح شدم.
عاشق چو شود به رنگ معشوقِ خودش.
دلخواهِ تو در هر نفس اصلاح شدم.
بر منبرِ آهِ خانمان سوزِ دلم.
در کرببلای سینه مداح شدم.
- شنبه
- 28
- دی
- 1398
- ساعت
- 16:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رسول رشیدی راد
ارسال دیدگاه