در میان حجره جان میداد و یک یاور نداشت
غیر درد و غم نهان در سینه آن سرور نداشت
آفتاب عمر کوتاهش نهان می شد ولی
آسمان دیده اش جز اشک وخون اختر نداشت
او میان حجره جان میداد و قاتل پشت در
پای کوبی کرد و شرم ازروی پیغمبر نداشت
تا کند رفع عطش آن لاله ی باغ رضا
غیر سقای دو چشمش هیچ آب آور نداشت
بوی عطر غربت آمد از حریم حجره اش
باغبان باغ حق چون او گل پرپر نداشت
- شنبه
- 15
- مهر
- 1391
- ساعت
- 7:0
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه