کربلا کو همه هستی ام دلبر من
کو امام و عزیز دل مادر من
جویمت کجا ای نور دیده ام
یا اخا ببین قامت خمیده ام
بر خم مویت ای گل اسیرم
داغ تو یا اخا کرده پیرم
(( سیدی یا حسین یابن زهرا ))
با غم و داغ تو همسفر گشته ام من
بی رقیه به سوی تو برگشته ام من
خون شده دل من همچون مادرت
گویمت خبر از یاس پـــــرپـــــرت
آه که غم هستی ام را ربوده
کس نمانده که سیلی نخورده
(( سیدی یا حسین یابن زهرا ))
شام و کوفه کنار سرت گریه کردم
جان خود را برای تو من هدیه کردم
بوسه زد به لبهای تو خیــــزران
اشک من از این غصه گشته روان
آه ، یتیمی غریبی اسارت
آه ، که هستی من گشته غارت
(( سیدی یا حسین یابن زهرا ))
- سه شنبه
- 1
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:3
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
رسول میثمی
ارسال دیدگاه