• سه شنبه 15 آبان 03


متن شعر واحد امام زمان(ع) -(باد وبارونم پریشونم محزون وگریونم)

629

باد وبارونم  
  پریشونم محزون وگریونم
بازم آخره ماهه میخونم
برات بمیرم...

غصه داری تو
چقدمیکنی گریه زاری تو
هنوزم به دنبال یاری تو
به پات بمیرم...


حرارت داره ناله هاتون
گریه هاتون
ای فدای چشمای خونت
ای فدای پلکای زخمت
ای فدای شال سیاهت...

بازم گریونی وپریشون
زارودلخون
من فدای اشک روونت
من فدای اون قلب خونت
من فدای اون الامونت


بسه جون زهرا
چقد گریه زاری
بمیرم الهی
که یاری نداری

آقامون غریبه...
(امون از غریبی)


این همه وقته
آقامون از پیش چشارفته
خدامیدونه که چقد سخته
هیچکس به فکر نیست...

معطل یاره
سیصد وسیزده تا همه کاره
یه عمره توی صحراآواره
هیچکس به فکر نیست...


فقط از توما میدونیم که
رفتی غیبت...
نه تلاش ونه کار و دعایی
مثل اون کوفیا بی وفایی
ماییم و یک حرف وادعایی

همه مشغول به کاریم
پرگناهیم...
جان زهرا آقاکن حلالم
روز وشب از دوری بنالم
رحمی کنبراین زخم بالم

به سینه ت نشسته 
غم عالمینی
تویی که غریب تر
از آقام حسینی...


امون از غریبی...

 میدونم آقا
تو دوماهه عزاداری هرجا
رولبها داری ذکر یاجدا
باعمه زینب

هرشب وروزه
 مینالی و دل تومیسوزه
باشال مشکی روضه به روضه
میری توهرشب...

میشه اشک چشمای تو خون
مثل بارون
یاد غمهای کربلایی
یاد آتیش خیمه هایی
یادغارت معجرایی...

ولی حالا آخره ماهی
غرق آهی
درغم پیغمبرنشستی
باغم مجتبی شکستی
رفتی والان تو مشهد هستی


غمای فراوون
باجور زمونه
میترسم ببینم
قدتوکمونه

امون از غریبی...


  • سه شنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 11:29
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 964.96 KB
تعداد بازپخش 18
تاریخ بارگذاری سه شنبه 1 بهمن 1398 08:05

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران