در ميان حجره مولايم ز پا افتاده است
کز غمش اسلام در شور و نوا افتاده است
پشت در گريد کنيزي زير لب گويد که اي
نوجواني تشنه لب اينجا زپا افتاده است
بلبلي بشکسته بالي از جفاي قاتلي
بسکه ناليد است ديگر از نوا افتاده است
ناله ديگر از ميان حجره نايد اي فلک
جسم پاک يوسف زهرا کجا افتاده است
سينه پر آه و به چشمان ترم اشک غم است
عمر من هم مثل عمر مادرم زهرا کم است
- یکشنبه
- 16
- مهر
- 1391
- ساعت
- 4:12
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه