آجرک الله مهدی، شد سلیمانی شهید
عاقبت آن شیردل بر آرزوی خود رسید
در شب جمعه که اذن از حضرت زهرا گرفت
در پگاه جمعه رفت و دامن مولا گرفت
ذکر یازینب گرفت و کار را اتمام کرد
یاحسینی گفت و بوی سیب استشمام کرد
بسکه شوق جانفشانی بود در پیراهنش
یاعلی اکبر سرود و پاره پاره شد تنش
تکه دستی از تمام پیکر او مانده است
خوب شد در دست او انگشتر او مانده است
از بقایایش برای همسرش چیزی نگو
از تن پاشیده پیش دخترش چیزی نگو
سینه ها را با غم هجرش دگرگون کرد و رفت
دیده را جیحون و قلب عاشقان خون کرد و رفت
مثل فرزند شهیدان بی قراری می کنیم
در هوای روی او چشم انتظاری می کنیم
دلبر ما آرزومند شهادت بود و رفت
بر لب او نقشِ لبخند شهادت بود و رفت
او که رفت اما قرار ما و آن جانانه چیست؟
(گر گدا کاهل بُوَد تقصیر صاحبخانه چیست)
با شهیدان رفت و با یاران خود مأنوس شد
او به رؤیایش رسید و خواب ما کابوس شد
گر چه او رفت و دل ما از غمش آکنده است
لیک در تاریخ دنیا نام و یادش زنده است
رفت او اما هنوز آن اقتدارش پا به جاست
نام او پایان گرفت و اعتبارش پا به جاست
پرچم فتحی که او افراشت می ماند هنوز
هر چه در هر سنگری گل کاشت می ماند هنوز
او اَبَر فرمانده در پیکار استکبار بود
یار و سرباز ولایت بود اگر سردار بود
آی امریکا بدان این بار نانت آجر است
گوشه گوشه خاک ایران از سلیمانی پر است
اول و آخر همان که رهبرم فرمود و بس
پاسخ ما #انتقامی_سخت خواهد بود و بس
- پنج شنبه
- 3
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 13:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
سید روح اله موید
ارسال دیدگاه