بودجسم تو زهرا رو به رویم
کنار تو بود این گفتگویم
شده خم قامتم از سوز داغت
چگونه پیکر پاکت بشویم
صفای خانه ی من فاطمه جان
گل کاشانه ی من فاطمه جان
نباشد باورم تو در جوانی
روی از خانه ی من فاطمه جان
صفا بخش دل و بانوی خانه
که هستی در همه عالم یگانه
خدا داند که با سوز و غم و اشک
تو را غسل و کفن کردم شبانه
چگونه بنگرم بانوی خانه
به رخسارت که دشمن زد نشانه
بسوزم از غم و با دست لرزان
بشویم جای ضرب تازیانه
دلم را از همه عالم گسستم
کنار تو دخیل گریه بستم
به یاد آن همه عشق و محبت
به وقت غسل تو از پا نشستم
کندحیدر کنارت بی قراری
تو را شوید علی با اشک جاری
به اشک دیده همراه حسینت
کند زینب برایت سوگواری
- پنج شنبه
- 3
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 14:4
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه