نشستم از غمت گفتم ولي ديگر نخواهم گفت
من از شرح غمت با گوش هاي كر نخواهم گفت
دوباره صحبت از هيزم دوباره صحبت از آتش
من از ياسي كه پشت در شده پرپر نه...خواهم گفت
بدم مي آيد از مسمار و از تكرار كار او
من از ديوار ميگويم ولي از در نخواهم گفت
نبرده فيض از يك سوم از كوثر جهان ما
چه آمد بر سر يك سوم از كوثر نخواهم گفت
برايش روضه ميخوانم ولي از درد پهلو نه
من از شب هاي بيماري،من از بستر نخواهم گفت
وصيت ميكند ديگر براي دخترش مادر
ولي از حرف هاي مادر و دختر نخواهم گفت
علي زانو بغل كرده همان جنگ آور خيبر
علي خانه نشين شد بيش از اين ديگر نخواهم گفت...
- شنبه
- 5
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 9:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه