/بند اول/
.
.
خدا نیاره واست ، همسرت تو بستر و بیمار باشه
خدا نیاره واست ، همسرت درد و غمش بسیار باشه
خدا نیاره واست ، همسرت بینِ در و دیوار باشه
ولی تو خونهی علی ، شونه به شونهی علی
زدن کتک همسرش و ، تو آشیونهی علی
به پیش چشمای علی ، تموم دنیای علی
داره میسوزه پشت در ، حضرت زهرای علی
به روی خاک افتادش و ، شنید علی فریادش و
شاید همون لحظه ها بود ، که محسنش جون دادش و (۲)
( وای مادرم وای مادرم )
.
/بند دوم/
.
.
خدا نیاره واست ، سوی چشمای مادرت تار باشه
خدا نیاره واست ، که مادرت زخمیه مسمار باشه
خدا نیاره واست ، مادرت بین در و دیوار باشه
ولی زدش پیش حسن ، بهش میگفت نامرد نزن
با گریه میگفت بی حیا ، نزن کتک بر این بدن
مادر که افتاد رو زمین ، حسن با اون حالِ غمین
میگفت پاشو مادر بریم ، یه چند قدم مونده همین
مادر میشم واست عصا ، پاشو پاشو مادر بیا
جواب حرفم رو بده ، نمیشنوی مادر چرا (۲)
( وای مادرم وای مادرم )
.
- شنبه
- 5
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:10
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی اکبری
ارسال دیدگاه