پیش چشمم زمین خوردی
پیش چشمت زمین خوردم
دیدم پشت در افتادی
تو افتادی و من مُردم
افتادی و دخترت افتاد
افتادی و قلب من وایساد
افتادی و زیر دست و پا، محسنم جون داد
غم میباره روی قلبم، غم مگه اینهمه میشه
چوب گهوارۀ محسن، تابوت فاطمه میشه
در، آتیش، مادر، وای از دل حیدر
.............................................................
تو بین شعلهها رفتی
من تُو آتیش غم سوختم
زینب میبینه و میگه
من هم با مادرم سوختم
پشت در خونۀ حیدر
آتیش گرفت قلب پیغمبر
آتیش گرفت بین شعلهها، چادر مادر
آسمون تیره و تاره، خونمون پر شده از دود
آتیشومادرودیوار،کاشکیاینا همشخواببود
در، آتیش، مادر، وای از دل حیدر
.............................................................
این آتیشا همش فتنهست
ای داد از مردم دنیا
از مدینه شروع کردن
میرن تا کربلا، زهرا!
آتیش میره تُو دل خیمه
میسوزه یک قافله خیمه
آتیش دشمن میشه شمع محفل خیمه
دخترا میشن آواره، گوش و گوشوارهها پاره
توی گودال تنی پرخون، خسته و تشنه بییاره
در، آتیش، مادر، وای از دل حیدر
- سه شنبه
- 8
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 11:56
- نوشته شده توسط
- سید محمد حسینی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه