چه بانويى كه كوه صبر را در آستين دارد
به پاى مكتب حيدر،ظهورى اينچنين دارد
چه بانويى كه در صدر تمام افتخاراتش
همين بس در كنار خود،اميرالمومنين دارد
ادب آموز اين مكتب،خودش عين اليقين باشد
كه عباسش نشان از حضرت حق اليقين دارد
سرش بر صخره مى كوبد، ببين آهسته آهسته
شبيه علقمه انگار زخمى بر جبين دارد
به ياد آورده مقتل را، ميان خون چه مى بيند ؟
عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمين دارد
غم ماه خود از يكسو،غم خورشيد از سويى
چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنين دارد!؟
فرات اشك جارى شد ميان موج چشمانش
ولى از داغ آن گودال،آهى آتشين دارد
نماز صبر مى خواند شكسته با دلى خسته
حُسيناً وا حُسينا در قنوت آخرين دارد
پس از كوچ پرستوها، زيارتنامه مى خواند
بقيع غربتش برجاست،آوايى حزين دارد
- دوشنبه
- 14
- بهمن
- 1398
- ساعت
- 10:16
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه