• دوشنبه 3 دی 03

 محمود ژولیده

متن شعر زبانحال حضرت ام البنین (س) -(روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم )

962


روز اول که درِ خانه ی زهرا دیدم
همه تکلیفِ خودم در رهِ مولا دیدم
.
دَمِ در، بر قدمِ دختِ علی افتادم
خویش را خادمه ی زینب کبرا دیدم
.
خواستم مادری از بهر یتیمان بکنم
عالَمی فاصله تا ام ابیها دیدم
.
چونکه آقام به یافاطمه میکرد خطاب
غمِ بی مادری از چهره ی گلها دیدم
.
یاوه گویان چقدَر پشتِ سرم حرف زدند
چه بگویم، چقدَر طعنه ز اعدا دیدم
.
قصد کردم که خدا هر چه دهد طفلانم
همه را نذر یتیمان حرم گردانم
.
از همان روز که رخسار قمر آوردم
باورم بود، سپاهی ز جگر آوردم
.
خواستم یارِ حسینم بشوم، از این رو
در ره کرب و بلا چار پسر آوردم
.
قصه ی کوچه ی غم را که شنیدم ز حسن
لشگرِ منتقمان را به ثمر آوردم
.
داستان در و دیوار عزادارم کرد
بهر زینب پس از آن، چند سِپر آوردم
.
میخِ در را که شنیدم، نفَسم سخت گرفت
ناله ها در دلِ شب تا به سحر آوردم
.
غمِ بازوی ورم کرده کبابم میکرد
روضه ی سوختنِ فاطمه آبم میکرد
.
سوختم در همه ی عمر بر آن عمر کمش
گریه کردم همه شب از غمِ آن قدِّ خمش
.
قصد کردم، شود عباس علمدار حسین
تا که در معرکه گیرد کمی از کوهِ غمش
.
از خدا خواسته بودم به صفِ کرب و بلا
بشود منتقم سیلیِ اهلِ ستمش
.
من بمیرم که به جبهه پسرم سقا بود
نتوانست در آنروز شود منتقمش
.
از خجالت پسرم کشته شد، از تیغ نشد
از لب تشنه ی آن سَرور و اهل حرمش
.
چشمِ گریانِ سکینه جگرش را سوزاند
نیزه نه، طفلِ حرم چشم ترش را سوزاند
.
کاش بعد از پسرم یاور زینب بودم
جای زهرا همه جا مادر زینب بودم
.
وقتِ بوسیدنِ حنجر که هجوم آوردند
کاش همچون سپری بر سر زینب بودم
.
کاش در حمله ی بی وقفه ی غارتگرها
مانعِ غارتِ آن معجر زینب بودم
.
کاش زیر لگد و کعب نی و سیلی و مُشت
سپرِ قافله و لشگر زینب بودم
.
کاش در کوفه و در شام و در آن مجلسِ شوم
وسط معرکه دور و بر زینب بودم
.
تهمتِ سختِ کنیزی به حرم کشت مرا
بر سر نیزه حیای پسرم کشت مرا
.

  • شنبه
  • 19
  • بهمن
  • 1398
  • ساعت
  • 17:10
  • نوشته شده توسط
  • سید محمد حسینی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران