اي مرگ مدد کن که من زار بميرم
اي زهر خلاصم کن و بگذار بميرم
بگذار در اين خانه که غمخانه ي من بود
تنها و غريب از ستم يار بميرم
بگذار که با سوز درون و لب عطشان
يک بار زنم ناله و صد بار بميرم
بگذار که چون فاطمه هنگام جواني
در خانه ي دربسته ي خود زار بميرم
بگذار که بي شيون آرام شوم آب
چون شمع که سوزد به شب تار بميرم
بگذار در اين خانه ي دربسته ي خاموش
از يار کشم محنت و آزار بميرم
بگذار چو مرغي که قفس قتلگهش بود
بيگانه و تنها و گرفتار بميرم
- دوشنبه
- 17
- مهر
- 1391
- ساعت
- 13:34
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
ارسال دیدگاه