امشب ای یاران شب درد و فراق و ماتم است
شهر یثرب از فراق فاطمه غرق غم است
.
گریه کن ای چشم عالم بشکنی بغض گلو
زان که اشک دیده ها برداغ دل ها مرهم است
.
سوی بابا میرود با قد خم زلف سپید
فاطمه خاتون محشر آنکه فخر عالم است
.
دل ندارد مرتضی بیند نگاه زینبش
حال زینب از غم مادر چو زلفش درهم است
.
دل شکسته میرود پهلو شکسته فاطمه
رحمتی کز رحمتش، شیعه به محشر خرم است
.
میشود راهی شبانگاهان مسافر سوی یار
دم دمِ هجر است و مولاسر به زانویش خم است
.
بشکند دستی که زد سیلی به روی فاطمه
غنچه ای که باغبان آن رسول اکرم است
.
دوش مولا میرود تابوت زهرا ای دریغ
ناله دارد کوثر و گریان در این غم زمزم است
.
میشود خورشید عالم دفن در خاک بقیع
خاک عالم گر کنیم بر سر در این ماتم کم است
.
این چه سوگ است سوگوارش گشته رب العالمین
این همان اُمِّ ابیها دُخت پاک خاتم است
.
ناله کن ای دل بسوزان تار و پودم زین عزا
زین عزایی که مکدّر اِنس و جنّ و آدم است
.
.
- پنج شنبه
- 1
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:45
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس عبدی اردبیلی
ارسال دیدگاه