درهم و برهم شده حالم ،دمی اعجاز کن
یک دری را قدرِ یک لحظه برویم باز کن
من خودم را نوکرِ این خانواده خوانده ام
گر غلامِ خانه ام ،آقایِ من ابراز کن
حنجره از غصّه ات سازِ مخالف می زند
با ظهورت تارِ صوتیِ مرا هم ساز کن
نیستم قابل برایِ گفتگو.. قطعِ یقین
مثلِ جدّ خویش با چاه مدینه راز کن
با نگاهی شاد کن قلبِ مرا در یک سحر
با نگاهی عاشقِ دلخسته را طنّاز کن
در میان روضه ها گریانِ جدّت می شوم
چون پدر در محفلِ گریه مرا هم ناز کن
خود مراقب باش این نوکر ضیعف ست و ضعیف
درهم و برهم شده حالم ،دمی اعجاز کن
- شنبه
- 3
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:47
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه