خودم دیدم میان کوچه ها
مادر زمین خوردی
تک و تنها شدی و بین یک لشکر
زمین خوردی
ندارد شهر چشم دیدن ما را
ولی مادر ،میان هجمه این چشم ها
باسر زمین خوردی
هنوز انقدر ها نگذشته از هجران پیغمبر
که بین کوچه های شهر پیغمبر
زمین خوردی
گَهی دیوار و گَه دست من و لباسم را
گرفتی و تقلا کردی و
آخر زمین خوردی
سپه سالار حیدر
یار حیدر
یاور حیدر
غریب و بیکس و تنها وبی یاور
زمین خوردی
چرا ای چشم کمسویی
چرا ای سینه بی تابی
چرا ای دست می افتی
چرا پیکر زمین خوردی
توان زانوان مرتضی
برخیز از جایت
علی افتاد وقتی تو پشت در
زمین خوردی
میان شعله ها آهسته آهسته چکیدی و
شبیه اشک مظلومانه ی حیدر
زمین خوردی
الهی قبر من خاکی شود
مانند این چادر
خودم میان کوچه ها مادر
زمین خوردی
- سه شنبه
- 6
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:42
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
ارسال دیدگاه