داخلِ کعبه شد و مادری آرام گرفت
از دو دستانِ خدا،جامه ی احرام گرفت
پسری کرد طلوع و همه جا روشن شد
وز غبارِ قدمش عشق.. سرانجام گرفت
(بر لبِ بنت اسد.. ذکرِ خوشی یار گذاشت)
(مادرش نامِ خوشِ حیدر کرّار گذاشت)
آمده تا که به هر مرده دلی جان بدهد
آمده دل ز کف اش داده به جانان بدهد
آمده قوّتِ قلبی بشود بهرِ رسول..
خنده ای بر دو لبِ ختم رسولان بدهد
(آمده شاه ولایت گهرِ جانِ نبی)
(آمده موسمِ میلادِ فرحناکِ علی)
رویِ او تابشِ خورشیدِ فروزان شده است
رویِ دامانِ نبی ،قاریِ قرآن شده است
تا که چشمِ نبوی خورد به چشمانِ علی
همه دیدند که ابری شد و باران شده است
(بی سبب نیست که دیوارِ حرم خورده شکاف)
(گردِ مولایِ جهان آمده کعبه به طواف)
طیب اللّه به این خلقتِ پُر از برکات
طیب الله به این حیدرِ احمد سَکَنات
تا که دیدند ملائک رخِ زیبایِ علی..
ذکرشان شد همه دم :بر گلِ رویش صلوات
(این پدیده همه را ماتِ خداوند نمود)
(با نگاهش همه ی مشگلِ افلاک گشود)
- دوشنبه
- 12
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 18:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه