اسیر حمله ی طوفان و موج گردابم
شده ست جسم من آب و دو دیده پر آبم
نمانده تاب و توانی به تن مرا،تنها
به یاد غصه و رنج علی ست بی تابم
ز درد صورت و پهلو و سینه و بازو
خدا گواست که هر شب نشسته می خوابم
عدو به در لگدی زد که بر زمین خوردم
صدا زدم که بیا فضه سخت دریابم
*******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج
- سه شنبه
- 13
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 0:50
- نوشته شده توسط
- سادات
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه