• دوشنبه 3 دی 03

 محمود اسدی

(غزل)یادآوری غمها/اشک من پاک مکن بازوی تو ریخت به هم

446

اشک من پاک مکن بازوی تو ریخت به هم
با تماشای تن تو شوی تو ریخت به هم

راه می رفتی و دیدم که زمین می افتی
باورم گشته گلم،زانوی تو ریخت به هم

نه فقط شعله ی در خانه ی ما را سوزاند
از حرارت چکنم گیسوی تو ریخت به هم

خاطرت هست که در کوچه حسن می لرزید
خاطرت هست ز سیلی روی تو ریخت به هم

خاطرت هست در خانه به رویت افتاد
یاد داری ز لگد پهلوی تو ریخت به هم

خاطرت هست که با خنده به من قنفذ گفت
یا علی در پس در بانوی تو ریخت به هم
******
شائق
اللهم عجل لولیک الفرج

  • سه شنبه
  • 13
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 0:57
  • نوشته شده توسط
  • سادات

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران