وا کن دو چشمت را ز هم زهرا
هستم اسیر رنج و غم زهرا
بگشا دو چشمی را که از سیلی ورم کرده یا زهرا
تنهایی مرا ببین ای یار تنها مرو تنها
ای یاس نیلوفری ام ببین که افتاده ام از پا
زهرا مرو زهرا مرو زهرا مرو فاطمه جانم
پلکی به هم بزن امید من
ای قد کمان و مو سپید من
بمان کنار من مرو ای همه دلخوشی حیدر
با رفتنت ای یاورم دگر شوم بی یار و یاور
ببین غریبم فاطمه حرف از جدایی مزن آخر
زهرا مرو زهرا مرو زهرا مرو فاطمه جانم
دیدم میان شعله ها ای وای
بودی به زیر دست و پا ای وای
دیدم یکی صدا می زد که دست زهرا رو شکستم
دیدم زمانی که زمین خوردن تو،از پا نشستم
ای کاش تو کوچه ها دو چشمم بسته می شد جای دستم
زهرا مرو زهرا مرو زهرا مرو فاطمه جانم
*******
شائق
اللّهم عجّل لولیک الفرج
- جمعه
- 16
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 15:10
- نوشته شده توسط
- سادات
- شاعر:
-
محمود اسدی
ارسال دیدگاه