در سینه ام غم دارم امشب
جانم دگر رسیده بر لب
با دل سوی شهر دمشقم
افتاده ام به یاد زینب
واویلتاآه و واویلا(3)
زینب رود از دار دنیا
راحت شود از درد و غم ها
از سوز داغ زینب خود
سوزد دل حضرت زهرا
واویلتا آه و واویلا
شنیده ای از پشت آن در
از سوز دل ناله ی مادر
همچون حسین و مجتبایت
تو دیده ای خجلت حیدر
واویلتا آه و واویلا
دیدی پدر را دست بسته
مولای در خانه نشسته
دیدی که در محراب کوفه
از تیغ کین فرقش شکسته
واویلتا آه و واویلا
حس کرده ای رنج و محن را
پاره جگر دیدی حسن را
وقت سحر دیدی تو خواهر
خون گلوی در لگن را
واویلتا آه و واویلا
در رنج و درد و ابتلایی
سرتابه پا مهر و وفایی
با آن همه داغ و مصیبت
پیغمبر کرب و بلایی
واویلتا آه و واویلا
غم را به دوش خود کشیدی
العطش طفلان شنیدی
پیکر پاره ی حسین را
غرق به خون غلطان بدیدی
واویلتا آه و واویلا
دیدی زد آتش خیمه ها را
با کعب نی زد بچه ها را
غلتیده در خون بر روی خاک
دیدی حسین سر جدا را
واویلتا آه و واویلا
حس کرده ای عطر گل یاس
اشک تو ریزد همچو الماس
در علقمه دیدی زکینه
دستان ببریده زعباس
واویلتا آه و واویلا
دیدی بریده حلق اصغر
پیکر صد پاره ی اکبر
در گودی مقتل بدیدی
پیکر در خون، تن بی سر
واویلتا آه و واویلا
غم دیده ای در کوفه و شام
خوردی ز کین سنگ از لب بام
با این همه رنج ومحن ها
تو بوده ای محکم و آرام
واویلتا آه و واویلا
گریه و آه و ناله دیدی
پرپر زکینه لاله دیدی
کنج خرابه، شام ویران
جان دادن سه ساله دیدی
واویلتا آه و واویلا
ای آنکه نور عالمینی
امشب زچه درشورو شینی
بمیرم این لحظه ی آخر
یاد برادرت حسینی
واویلتاآه و واویلا
- شنبه
- 17
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 13:59
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه