داغ زینب به سینه ها مانده
خصم او رفت و کینه ها مانده
داغ زینب یکی دوتا هم نیست
داغ هفتادو دو بلا ، کم نیست
نیست روزی که از سرِ نِفرت
نفرستی به دشمنش لعنت
دشمنی که بر او هجوم نمود
تا به دندان همه مسلّح بود
در کدامین دیار باشد رسم
یک زن و اینهمه سپاهِ خصم
همه جا روبروی قاتل بود
دور تا دورِ او اَراذل بود
چشم ها چشم های شیطانی
چهره ها چهره های ظلمانی
دست ها دست های پُر سیلی
یاس ها زیر دست و پا نیلی
نه به کودک تبسمی کردند
نه به معجر ترحمی کردند
چادری بینِ شعله ها میسوخت
حجت حق به خیمه ها میسوخت
همه جا بود چون سپر زینب
همه را دید خون جگر زینب
نعش ها دید بر زمین بی سر
راس ها دید روی نِی مضطر
جسم های مُرَمِلُن بِدِماء
کشته های مُقطعُ الاعضاء
از حرم تا به قتلگاه ، جدا
کربلا، کوفه، شام، واویلا
ضربه ی تازیانه ها ای وای
بد دهن های بی حیا ای وای
دور از چشم حضرت عباس
وای از نانجیبیِ خنّاس
از جسارت که هیچ کم نگذاشت
این اسارت بجز ستم نگذاشت
ناقه ها بی جهاز ، غم جانکاه
دختران و زنان و طفلان، آه
دست ها بسته، ریسمان ها سخت
قلب ها خسته، ساربان ها سخت
چه گذشته به زینب این ایام
از غم و درد و غصه ی ایتام
هیچ دانی که در چه احوال است
این چهل منزلش چهل سال است
حال مانده از آن غریبِ وطن
زینب و داغ کهنه پیراهن
سختیِ احتضار و آثارش
مانده در انتظارِ سالارش
سوی دلبر چه با شتاب رود
تشنه لب زیر آفتاب رود
یادِ لب تشنه ی تهِ گودال
جان دهد در رهِ علی و آل
- دوشنبه
- 19
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:55
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمود ژولیده
ارسال دیدگاه