◾زبانحال حضرت زینب(س)
◾به بهانهی وفات جانسوز آن بزرگوار
دلواپسم از ظهر عاشورا حسین جان
دلواپسم از خشکی لبها حسین جان
دلواپس این کودکان با حجابم
دلواپس این نیزه و سرها حسین جان
من مضطرب از اشک چشمان ربابم
من مضطرب از این فرات و قحط آبم
دلشوره دارم بهر عباس علمدار
من مضطرب از کودک در پیچ و تابم
وقت نماز خود به بابا اقتدا کن
بر ساربان انگشترت را خود عطا کن
فکر تو و انگشتر و انگشت هستم
ای ساربان انگشت آقا را رها کن
از بهر انگشتر تو انگشتی بریدی
از غارت انگشترش خیر ندیدی
زهرا تماشا میکند در بین گودال
لعن ملائک را به جان خود خریدی
ای ساربان بیحیا برگرد برگرد
از سرزمین کربلا برگرد برگرد
چشمان زینب مات گشته بین گودال
این کار را بنما رها برگرد برگرد
- دوشنبه
- 19
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 23:51
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه