بهترین بنده ے خدا ...پسکِے ...
وقتِ برگشتِت از سفر میشه؟
ےهروزِ جمعه...اتفاقِ ظهور ...
تیترِاصلیِ هر خبر میشه
تا به کِے اِے طلیعه ے خورشید
از پسِ پرده ...جلوهگر باشی؟
چاردهقرن ...چشم....درراهِ
سیــصد وسیزده نفر باشی؟
میدونم که بخاطر بدیام
خیلے غمگین و خون جگر هستی
وایِ من که مے دونم ....آقاجون
ازتمومش...تو باخبر هستی
مے دونم که ..یه عمره در حقّت
جایِ خوبے ...همیشهبد کردم
با یه دنیا...گناه و نادونی
راه برگشتَنِت رو سـد کردم
اے عزیز دل همه...برگرد
پاره ے قلب فاطمه...برگرد
آقاجون این دو روزِ دنیامون
بے تو عینِ جهنمه...برگرد
این که نیستے برام غم آورده
درداے سخت و مبهم آورده
زیر بار غمت آقا قلبم
خیلے وقته دیگه کم آورده
روزاے بے تو بودن و بس کن
دنیاے بے تو میشه بے ارزش
تا نیایے که برنمیگرده
به دلامون صفا و آرامش
آسمون اَبریه بازم....بے تو
قطره قطره مے باره رو شیشه
بیشتر از همیشه دلگیره
جمعه هایے که بارونے میشه
- سه شنبه
- 20
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 10:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
منصوره محمدی مزینان
ارسال دیدگاه