داغی به دل دارم که میسوزاند عالم را
داغی که سوزانده صدوده بار شعرم را
داغ عظیمی که همیشه با زمینی هاست
داغ همه علامه ها ، داغ امینی هاست
گفتم امینی تا که بشناسی امیرش را
قدری تورق کن کتاب الغدیرش را
بعدش که خواندی سینه ات را از صفا پر کن
آه ای برادر ! جان من قدری تفکر کن
آه ای برادر قصدم از این شعر توهین نیست
قدری تفکر کن ببین دین بی علی دین نیست
دین چیست جز آرامش و ایجاد آبادی
این بار ننگ دین "ابوبکریست بغدادی"
دین دست نااهلان بیفتد بد خطرساز است
اسلام بی حب علی "ملاعمر" ساز است
خون بر دل مولاست از قومی خرافاتی
از پینه ی پیشانی یک عده افراطی
شاید خدا میخواست خود بین جهان باشد
یعنی که خلق مرتضی یک امتحان باشد
بحث خلافت نیست ، دنیا نیست در حدش
شاهی که جز پیش یتیمان خم نشد قدش
ما نه!همه دنیا به مهرش سخت مشتاقند
اصلا مسیحی ها تماما "جرج جرداقند"
عاقل ترین ها را بخوان دیوانه ی حیدر
یک خوشه انگور ضریحش برده هوش از سر
از هرنظر خوبان همه هستند تسلیمش
حتی اگر تنها ز بُعد دین نبینیمش
اصلا علی یعنی همان حس دل انگیزی
که جز خدایی کم ندارد از خدا چیزی
نور علی دنیا اگر ویران شود هم هست
پیش از ازل بودست و تا بعد از ابد هم هست
شاید ازاین نوری که راهی سخت پیمودست
تنها فقط شصت و سه سالش سهم ما بودست
شاید که در سیاره های دیگری اکنون
مولا نشسته بین خانه ساکت و دلخون
شاید سلامش را جوابی نیست آنجاهم
در سینه دارد داغ محسن ،داغ زهراهم
اشک علی بی شک همان بوی نم خاک است
راحت بگویم شان او مافوق ادراک است
______
آه ای برادر سینه ات را از صفا پر کن
آه ای برادر! جان من قدری تفکر کن...
- سه شنبه
- 20
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 11:54
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن کاویانی
ارسال دیدگاه