زندانی زندان بغداد
کنج قفس از نفس افتاد
از درد و غم گردیده آزاد
مولا رضا آجرک الله(۳)
هفتم گل گلزار طاها
راحت شده از رنج و غم ها
رفته سوی عالم عقبا
مولا رضا آجرک الله
هفتم گل باغ ولایت
ای که تویی شمس هدایت
بنشسته عالم در عزایت
مولا رضا آجرک الله
بر شیعیان یاروحبیبی
بر درد عالم تو طبیبی
جان داده ای تو در غریبی
مولا رضا آجرک الله
بیت شما ماتم سرا شد
در هرکجا ماتم به پا شد
از داغ تو کرب و بلا شد
مولا رضا آجرک الله
تو گل گلشن ولایی
بابای مظلوم رضایی
در راه دین گشتی فدایی
مولا رضا آجرک الله
خون شد دل جمله محبان
چها کشیدی کنج زندان
فرموده ای بیا رضا جان
مولا رضا آجرک الله
از زهر کین خون شد دل تو
شرر زده بر حاصل تو
سندی شاهک قاتل تو
مولا رضا آجرک الله
جانم فدای ذکر نابت
زهر هلاهل کرده آبت
رفته ز تن توان و تابت
مولا رضا آجرک الله
آن کس که بوده پاک و معصوم
ازحق خود گردیده محروم
با دست سندی گشته مسموم
مولا رضا آجرک الله
داغ پیمبرگشته تازه
شدی تو تشییع جنازه
داغ تو پر سوز و گدازه
مولا رضا آجرک الله
عالم ز غربت تو گریان
پیکر تو بر دوش یاران
جدت به زیر سم اسبان
مولا رضا آجرک الله
اندر کنار پیکر تو
ندیده این غم خواهر تو
سیلی نخورده دخترتو
مولا رضا آجرک الله
- چهارشنبه
- 21
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 14:39
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه