سلام آقا
دلم تنگه
برای دیدن حرم حسین علیه السلام
بزار آقا
همین زودی
بازم بیام با مادرم حسین علیه السلام
هوای تو به سر دارم
بزار بیام حرم گرفتارم
میدونم که بدم اما
خودت میدونی که
دوست دارم
حرم درمون دردامه
عکس ضریحت قاتل من
بگو چی شد که بین ما
دوری تو شد حاصل من
حسین جانم علیه السلام
همه فکرم
همه ذکرم
تو هستی نبض لحظه هام حسین علیه السلام
از اون روز که
تو رو دیدم
اسیر گنبد طلام حسین علیه السلام
شب اول
حرم آقا
نگاه من به گنبد طلات
عوض شد
زندگی من
جونم فدای گردش چشات
اجازه از
علمدارت
بوسه زدم به روی شیش گوشت
بگو چی شد
که کل سال
من گدا شدم سیه پوشت
حسین(ع)جاااانم
هنوز میاد
صدای تو
ناله زدی تو قتلگاه حسین علیه السلام
علمدارت
که رفت آقا
تنها شدی و بی پناه حسین علیه السلام
سرت رو نیزه و
اشک
رقیه(س) سه ساله تو
تو رفتی و
زدن من رو
دلم گرفت بهانه تو
بگو بابا
چرا لب هات
بریده و این همه زخمیه
بابا برگرد
که این شبها
کابوس من درد یتیمیه
- پنج شنبه
- 22
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 13:57
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عبد الرقیه
ارسال دیدگاه