مرا جز یاد زلفت آبرو نیست
خمار عشقم و می در سبو نیست
به خال ناز رویت خو گرفتم
مرا جز با تو بودن آرزو نیست
چرا چشم پر از اشکم دمی با
نگاه چشم مستت روبه رو نیست
دلی دارم شکسته از فراقت
ز احوالش که تاب گفتگو نیست
به جز شرمندگی حرفی ندارم
بخواهم که بگویم بر تو رو نیست
تو را که مثل ماهی دوست دارم
بدم با روسیاهی دوست دارم...
- شنبه
- 24
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 22:32
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه