حیله دشمنان بد ذات است
یوسفی بین چاه افتاده
آنقدر ضربه خورده از آتش
پیش چشمان ماه افتاده
شده رنگین کمان تمام تنش
از جگر گفته آه افتاده
روی پهلو و صورتش جای
چکمه ی روسیاه افتاده
دور و اطراف سینه اش خیلی
جای مشتِ گناه افتاده
بی رمق با غرور بشکسته
خسته بی تکیه گاه افتاده
فاطمه از پی عیادت او
دلشکسته به راه افتاده
مثل ارباب بی کفن تنها
گوشه ی قتلگاه افتاده...
- شنبه
- 24
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 22:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه