• جمعه 25 آبان 03


متن شعر حضرت علی اصغر(ع) -(یه ستاره تو دامن خورشید)

648

یه ستاره تو دامن خورشید
مات کرده نگاه مهتاب و
با چشای شبیه اقیانوس
آب کرده بازم دل آب و

آسمون باز کرده دستاش و
زیر لب سرّ بی نشون می‌گه
خالیه جای فاطمه وقتی
توی گوش علی اذون می‌گه

کل فامیل خونه‌ی ارباب 
واسه مولود تازه مهمونه
آسمون مدینه از امشب 
تا همیشه شهاب بارونه

بوی بارون میاد خدا رو شکر
یه نشونه‌اس برای اهل دعا
میگن امشب گدا گدا باشه
همه درداش دوا میشه یکجا

بعد نُه ماه انتظار امشب
اومد آرامش وجود رباب
دل ماه قبیله رو برده
پسر ته تغاریه ارباب

اومده تا که سیدالشهدا
بذاره بازم اسم باباش و
آخ چه کیفی می‌کنه ارباب
وقتی که میبینه علی‌هاش و

رگ و ریشه‌اش نژاد کوثره و
حیدری روح و مصطفایی جسم
باید اسمش علی باشه اخه
خیلی خیلی بهش میاد این اسم

همه دنیا ستاره بارونه
عطر نابش تو عرش پیچیده
روی دستای دختر خورشید
غنچه‌ی نو رسیده خوابیده

دل یه عالمی می‌گیره تا
چشماش و یک دقیقه می‌بنده
میشنوه تا صدای خواهرش و
توی خواب با صداش می‌خنده

کاش میدیدین رقیه خانوم و
که چه ذوقی نشسته تو چشماش
وقتی خوابش میگیره، میذاره
سرشو روی بالش داداش

مهر باب الحوائجی روی
پر قنداقه دست مولا زد
آروم آروم پیش چشم همه
آستین دعاش و بالا زد

غنچه از وقتی که رسید از راه
خونه عین بهار می‌مونه
مادرش مست عطر قنداقه‌اش
زیر لب و ان یکاد می‌خونه

ماه و خورشید جمعشون جمعه
آسمون خدا پر ازنوره
کاش میشد بگه یکی که بلا
از سر خانوادشون دوره

تو گوشش داره می کنه نجوا
رو سرش دست میکشه مادر
زود عزیزم بزرگ می شی تو
می شی قد داداش علی اکبر

مادرش داره تو دلش آروم
آرزوهای خوب میچینه
نمیدونه که چند ماه دیگه
سرش و روی نیزه می بینه

بین داد و هیاهوی دشمن
مادرش واسه بچه بی‌تابه
با صدایی نحیف و بی جوهر
میگه: هیس! طفلکم رو نی خوابه

عالیه رجبی
 حمیدرضا عباسی
حمیدرضا جعفرخونویی
فائزه مهدوی
 امیر اسدی

  • یکشنبه
  • 25
  • اسفند
  • 1398
  • ساعت
  • 22:51
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران