ظرف چشمام پر شد از بارون
زندونی کرده منو هارون
به تو پناه میارم، زخم زبون که خوردم
خدایا راحتم کن، که دیگه کم آوردم
صدام جایی نمیره چقدر ناله بزنم
با زخم زبونشون، شکنجه میکننم
(غریب واااای)(4)
از این دوری. من گله دارم
از اولادم فاصله دارم
اگه که دخترم بودم، اینجور نمیبریدم
آخر عمر رضامو، یه دل سیر ندیدم
نشد که باشه سرم رو زانوی پسرم
ببین زیر بار غم شکست دیگه کمرم
(غریب واااای)(4)
کابوس شبهام شده تعبیر
دستام بسته ست با غل و زنجیر
به خاطر خودم نیست، اگه معذبم من
همیشه روضه خون غمای زینبم من
اگه کبوده تنم، فدای سر حسین
غمم فدای یه شب، غم خواهر حسین
(حسین واااای)(4)
- دوشنبه
- 26
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 18:56
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه