می رود ازمدینه همره زینبینش
برلب اهلبیت است ذکر مولا حسینش
یوسف بی مثل و قرینه
میرود از شهر مدینه
می روداز مدینه نیمهشب پورزهرا
همره زینب خود اشکشان گشته دریا
یوسف بی مثل و قرینه
میرود از شهر مدینه
نزد قبر برادر دم به دم ناله دارد
درسفرهمره خود دخت سه ساله دارد
یوسف بی مثل و قرینه
میرود از شهر مدینه
در بقیع بادل خون ذکر او گشته مادر
می کندوقت رفتن گریه با یاد حیدر
یوسف بی مثل و قرینه
میرود از شهر مدینه
میبرد همره خود قاسم و اکبرش را
با سکینه، رقیه کودک اطهرش را
یوسف بی مثل و قرینه
میرود از شهر مدینه
نرود پور زهرا زیر بار مذلت
درره دین و قرآن جان دهدبهر امت
یوسف بی مثل و قرینه
میرود از شهر مدینه
- دوشنبه
- 26
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 19:26
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رضا یعقوبیان
ارسال دیدگاه