اسیر زندان دشمنم خدا خدا
سیه شده از جفا تنم خدا خدا
یا الهی ببین تو حالم
کنج زندان شکسته بالم
من غریبم غریب و تنها
به زیر شلاق دشمنان شدم کمان
شبیه آن مادر جوان شدم کمان
غم مادر به دل نشسته
مثل مادر سرم شکسته
من غریبم غریب و تنها
روز و شبم مثل هم شده خدا خدا
قامتم از لطمه خم شده خدا خدا
آرزو میکنم بمیرم
یاد آن عمّه اسیرم
من غریبم غریب و تنها
@angoorezarih
- دوشنبه
- 26
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 19:52
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه