بر درِ این خانه تا احساس ِ حاجت می رسد
پشتِ در از سمتِ دستانت عنایت می رسد
بابِ حاجاتِ جهان..بابُ الکرم..بابُ العطا
حضرت عقده گشا..از تو کرامت می رسد
هفتمین نوری که در قلبم منوّر گشته ای
در دلِ تاریکِ من .. خورشید ِ رحمت می رسد
کاظمین ِ باصفایت را تجسّم می کنم
بی امان در سینه ام شوقِ زیارت می رسد
سعی کردم ساءلی باشم فقیر و مضطرب
زان سبب از سوی تو پیوسته نعمت می رسد
حال و روزم را خودت سامان بده با یک نگاه
ورنه این نوکر به عصیان و به زحمت می رسد
هرکه یا موسی ابن جعفر را بگوید مطمئن
حاجتش می گیرد و اوجِ ولایت می رسد
روسیاهی را ببر بر محضرِ شاه ِ کرم
از امام عاشقی آخر شفاعت می رسد
- دوشنبه
- 26
- اسفند
- 1398
- ساعت
- 21:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه