فتاده شورش محشر به دشت كربلا امشب
دل آل علي باشد به محنت مبتلا امشب
ز يكسو مادري نالان ، به يكسو كودكي گريان
كشند از سوز دل افغان به دشت كربلا امشب
به يكسو كودكي مه وش ، ز بي آبي نموده غش
ز آه تشنگان آتش ، گرفته ماسوي امشب
نشسته زينب اطهر ، گرفته كودكان در بر
فشاند، خون ز چشم تر، به صد شور و نوا امشب
ز سوز سينه طفلان ، شده چشم ملك گريان
دل اهل ولا نالان بود در اين عزا امشب
ابوالفضل آن مهين سرور ، علمدار است بر لشگر
برادر را بود ياور به دشت نينوا امشب
بود مامور آب امشب رود هر سو به تاب و تب
كه شد سقائيش منصب ز شبل مرتضي امشب
مرحوم تمکین کرمانشاهی
- دوشنبه
- 24
- مهر
- 1391
- ساعت
- 15:38
- نوشته شده توسط
- مرتضی پارسائیان
ارسال دیدگاه